قصر کوچک ما

نکاتی تجربی من باب برنامه ریزی در زندگی برای یک خانم خانه دار.

قصر کوچک ما

نکاتی تجربی من باب برنامه ریزی در زندگی برای یک خانم خانه دار.

درباره بلاگ
قصر کوچک ما

ملکه ای ۳۲ ساله همراه با پادشاهی مهربان و شاهزاده ای ۹ ساله و شازده پسری ۵ ساله.
ملکه ای که همواره در تلاش است برای بهتر شدن و بالا رفتن تا روزی که بتواند لبخند رضایت را بر لبان مولایش ببیند، ان شاء الله.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شروع از پایان» ثبت شده است

۰۷ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۱۶

جرقه ای برای تغییر

چند سال پیش بود که دیدم با وجود مادر و همسر خوبی بودن، احساس خوبی ندارم. احساس می کنم تمام ایرادات پسرم تقصیر منه. تمام ناراحتی ها و بی حوصلگی های همسرم رو به خودم ربط می دادم.

یه روز نشستم با خودم بررسی کردم که چرا چنین حسی دارم؟ من که مادر خوبی هستم: برای پسرم ساعت ها وقت می ذارم، باهاش بازی می کنم، براش کتاب می خونم، به سوالاتش جواب می دم، در مورد تربیت فرزند کتاب می خونم، خلاصه در حد خودم دارم خوب مادری می کنم. در مورد همسرم هم همین طور، همسر بی نقصی نبوده و نیستم، اما نمره قابل قبولی به خودم می دادم. پس مشکل از کجا بود؟

بعد از موشکافی های فراوان به این نتیجه رسیدم که مشکل نه از قسمت مادری و نه از جهت همسری من نیست، مشکل از جهت خودم نبودن خودمه! من عاشق کتاب خوندن بودم اما هر وقت پولی دستم بود، برای پسرم کتاب می خریدم. اگر هم برای خودم کتابی می خریدم، تنها مربوط به تربیت فرزند بود. من از دوران راهنمایی برنامه ریزی می کردم، اما چند سال بعد از ازدواج برنامه ریزی رو گذاشته بودم کنار. ... . (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)

و این موضوع جرقه ای شد برای تغییر. شروع کردم به خرید کتاب، خوندن کتاب، گوش دادن فایل های صوتی، برنامه ریزی کردن، سرچ در اینترنت و خوندن مقالات مفید، شرکت در دوره های مجازی و حضوری، ... . و این شروع راهی شد که مرا به اینجا رسانده است.

این راه نه تنها مرا فرد بهتری کرد، بلکه مادر و همسر بهتری هم کرد.

 

ملکه بانو
۳۱ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۳۱

شروع از پایان

سلام

سال نو مبارک!

بابت تاخیر طولانی عذر می خوام. ان شاء الله من بعد سعی می کنم هفتگی مطلب بذارم.

خوب به نظرم اول یه نگاهی به پست قبل داشته باشید تا یادتون بیاد از چی صحبت کردیم.

پست قبل در واقع یه جور شروع از پایان بود که ما نقطه پایانش رو 80 سالگی گذاشته بودیم. 

شروع از پایان

معمولا آخرین نقطه پایانی که در کتاب های برنامه ریزی پیشنهاد می شه زمان مرگه. به نظرم خوبه این بار ما هم زمان مرگ رو برای خودمون در نظر بگیریم.

چشماتونو ببندید، فکر کنید مردید (دور از جون همتون، ان شاء الله خدا به همتون عمر طولانی و با عزت بده). دوست دارید وقتی اطرافیانتون تابوتتون رو به سمت قبر می برن، چه ذهنیتی از شما داشته باشند؟

همسرتون، بچه هاتون، مادر و پدرتون، اطرافیان نزدیک دیگه، اقوام دورتر، دوستانتون، همکارانتون، ... .

یه کاغذ بردارید و به تفکیک بنویسید دوست دارید ذهنیت اونها از شخصیت شما چی باشه؟ دوست دارید در مورد کمک ها، رفتارها و خدماتی که به اونها داشتید، چه چیزی در ذهن داشته باشند؟ می خواستید چه تغییراتی در زندگیشون به وجود آورده باشید؟

حالا ببینید شخصیت و منش شما، کمک ها، رفتارها و خدمات شما به اطرافینانتون و تاثیرگذاریتون بر اونها با چیزی که روی کاغذ آوردید، چه تفاوت هایی داره؟

تفاوت ها رو مشخص کردید؟ حالا از عمری که خدا در اختیارمون گذاشته استفاده کنیم و سعی کنیم خودمون رو به چیزی که می خوایم در زمان مرگ باشیم، نزدیک کنیم. 

تا فرصت داریم، زمان رو غنیمت بشماریم. شاید فردا بیاد و ما نباشیم!

ملکه بانو